loading...
محفل عشق
میلاد پی چری بازدید : 109 چهارشنبه 22 مرداد 1393 نظرات (0)

ملاصدرا در تبیین حدوث بدن‌های اخروی، به شش تا دوازده اصل، در آثار متعدد خود، اشاره داشته و از آنها نتیجه گرفته است که، مجموع نفس و بدن بعینه بازمی‌گردند.

 

خصوصیات بدن اخروی

ملاصدرا برای تبیین بهتر و بیشتر بدن اخروی، به خصوصیات متعدد آن اشاره کرده است برخی از خصوصیات بدن اخروی عبارت‌اند از:

یک. مرتبة کمال بدن دنیوی‌اند

انسان موجودی است تکامل‌پذیر و با حرکت خود مراحل وجودی متعددی را سپری می‌کند. وی در اوان کودکی، انسانی طبیعی و مادی است و با حرکت و تکامل به انسانی نفسانی تبدیل می‌شود، با ادامه حرکت به وجود عقلی نائل می‌گردد، که این سه بدن، با وجود تفاوت به‌لحاظ نقص و کمال، به‌واسطه وحدت عامل تشخّص آن، یعنی، نفس؛ عین همدیگراند نه غیر هم. بنابراین، سه بدن درحقیقت سه مرتبه یک بدن هستند که بدن اخروی مرتبه سوم تکامل بدن دنیوی است. (همان: 600)

دو. از لوازم نفوس‌اند

بدن‌های اخروی وجود استعدادی نداشته و دلیل تکوّن آن هم، استعداد مواد، حرکات و استکمالات نیست، بلکه از لوازم نفوس‌اند که با ابداع حق، هستی یافته‌اند. (صدرالمتألهین، 1379: 9 / 32) بنابراین، بدن اخروی همچون سایه ملازم روح، یا همانند عکسی است که در آینه دیده می‌شود. همچنان‌که روح در این بدن، همچون نوری است که بر دیوار افتاده باشد. (همو، 1364: 66)

سه. با حواس ظاهری آخرتی قابل حس‌اند

بدن اخروی و صورتی که در قیامت مبعوث می‌شود، درعین‌حال ‌که طبیعی نیست، با حواس ظاهری آخرتی قابل حس است. (همو، 1379: 9 / 254)

چهار. فنا، مرگ، مرض و پیری نمی‌پذیرند

بدن اخروی اهل جنت نورانی و دارای بقای شریف بوده، فنا، مرگ، مرض و پیری ندارد. (همو، 1361: 250)

پنج. جامع تجرد و تجسّم‌اند

بدن اخروی، متوسط بین دو عالم بوده و جامع تجرد و تجسّم است؛ (همو، 1379: 1 / 300) یعنی در عین مجردبودن و داشتن خصوصیات عالم تجرد، به دلیل جسمانی‌بودن واجد برخی از خصوصیات عالم اجسام نیز، است.

شش. عین نفس‌اند

بدن اخروی همانند اتحاد صورت عقلی با عاقل و اتحاد صورت محسوسه با حس‌کننده، عین نفس است. (همان: 9 / 184) این، همان معنای تجسد ارواح است که در عالم آخرت اتفاق می‌افتد، نه در این عالم. چون در این عالم، ارواح فقط به ابدان و اجسام تعلق می‌گیرند، و تجسد نمی‌یابند. (همان: 9 / 338)

هفت. بسیط، نورانی و درّاک بالفعل‌اند

بدن‌های اخروی بسیط و نورانی، درّاک بالفعل، عین حیات و متحد با نفس و باقی به بقای آن‌اند. (صدرالمتألهین، 1346: 335)

هشت. با اخلاق و ملکات نفوس تناسب دارند

بدن اخروی هر فردی با اخلاق و ملکات او کاملا تناسب دارد؛ (همو، 1380: 460) زیرا، همة صور جسمی در آخرت، از ملکات نفوس، اخلاق نیکو، یا زشت، اعتقادات و نیت‌های صحیح یا فاسدی که در اثر تکرار اعمال، در نفس راسخ شده‌اند، حاصل می‌گردند. (همو، 1361: 283)

نُه. با نفس معیت وجودی دارند

بدن‌های اخروی به‌لحاظ هستی و وجود، مقدم بر وجود نفس نیستند. بلکه آن دو، به‌لحاظ وجودی معیت داشته، جعلی میان آن دو مطرح نیست. معیت آن دو همانند معیت لازم و ملزوم و یا سایه و شخص است که هیچ‌کدام بر دیگری تقدم نداشته، استعداد یکی به‌واسطه دیگری فراهم نمی‌شود. بلکه ارتباط آن دو تبعیت و لزوم است؛ رابطه نفس و بدن اخروی هم، این‌گونه است. (همو، 1379: 9 / 31)

کیفیت حشر بدن اخروی

ملاصدرا بحث از کیفیت حشر ابدان اخروی را نیز، بحث بسیار سخت و ظریفی دانسته است، و در عین ادعای توفیق کشف این اسرار، به خود اجازه نداده است به‌صورت کامل به آن تصریح کند. وی دلیل این امر را ضعف ادراک دیگران و مرض قلب‌ها به‌واسطه جهل دانسته است. ازاین‌رو، با تعمد، به اشاره گذرا بسنده کرده است. (همو، 1378: 22)

ظرافت و دشواری بحث باعث شده است، چه‌بسا، خود ملاصدرا نیز، دراین‌باره آرای متفاوتی ارائه کند؛ به‌گونه‌ای که در بعضی از آثار خود، حشر را با همین بدن دنیوی صحیح دانسته است و در برخی دیگر از آثار با بدن مثالی. ازسوی‌دیگر، گاهی قوه خیال و گاهی امر الهی را موجد ابدان اخروی معرفی می‌کند که به‌اختصار به هریک اشاره می‌کنیم.

یک. حشر بدن دنیوی بعینه و بشخصه

از دیدگاه ملاصدرا در معاد انسان با مجموع نفس و بدن محشور می‌شود. بدن اخروی او همین بدن معین و مشخّص دنیوی، با همان اجزای عنصری است (همو، 1379: 5 / 371) به‌گونه‌ای که از قبرها بدن‌هایی برانگیخته می‌شود که هرکس با دیدن آن خواهد گفت: این همان کسی است که در دنیا زندگی می‌کرد. (همو، 1380: 510)

ازاین‌رو، آنچه در معاد بازمی‌گردد، همین شخص انسانی محسوس ملموس است که مرکب از اضداد و آمیخته با اجزا و اعضایی است که از مواد تشکیل‌یافته و هر لحظه اعضا، اجزا، جواهر و اعراض، قلب، دماغ و روحش در حال تبدیل بوده است؛ (همو، 1361: 248) و درعین‌حال، این تبدیل، اشکالی در امر عینیت ایجاد نمی‌کند.

چون تغییر، تبدیل و زوال مادة بدن با بقای صورت نفسانی که حافظ هویت، وجود و تشخّص بدن است، اشکالی در عینیت بدن دنیوی با بدن اخروی ایجاد نمی‌کند. بنابراین، آنچه در معاد محشور می‌شود، به‌لحاظ صورت و ذات، همین بدن دنیوی است، بعینه، ولی با ماده‌ای مبهم؛ که ماده معین در هر لحظه در حال تبدل است. (همو، 1379: 9 / 32) ازاین‌رو، این ابدان، عین بدن‌های دنیوی است، نه مثال یا اشباح آنها. ملاصدرا این دیدگاه را برگرفته از آیات قرآنی، شرایع و دین دانسته، ضمن صحیح‌دانستن آن، معتقد است مطابقِ عقل و شرع، و موافق ملت و حکمت است. (همو، 1366: 6 / 73)

ایشان در تبیین بیشتر کیفیت حشر بعینه بدن دنیوی، می‌گویند: با توجه ‌به ترکیب و تالیف بدن محسوس از جواهر متعدد، با فرارسیدن مرگ، تألیفات، باطل و زایل شده، هر جوهری به عالم خویش بازمی‌گردد به‌طوری‌که هیئت‌ها و اعراض در دنیا مضمحل و نابود شده، روح به عالم روحانی که عالم ثبات است بازمی‌گردد؛ چون به فرمان الهی زمان عود فرا می‌رسد، جسم از همین جواهر به‌نحوی ترکیب می‌یابند که دیگر فسادپذیر نیست. بنابراین، جسم اخروی مجرّد جواهر است، بدون اعراض دنیوی و صفات زوال‌پذیر. (صدرالمتألهین، 1346: 285)

ملاصدرا در تبیینی دیگر، با عنوان «حکمت مشرقی»، کیفیت حشر بدن دنیوی انسان در آخرت را به‌گونه‌ای دیگر تبیین کرده، بیان می‌دارد که در باطن بدن هر انسانی، افزون‌بر پوست و ظاهر، حیوانی انسان‌صفت با تمام اعضا، حواس و قوای کامل وجود دارد که این حیوان انسان‌سرشت در درون هر انسان در این دنیا موجود است و با مرگ بدن عنصری گوشتی، نمی‌میرد.

چون حیات او مانند بدن قشری عرضی نبوده، بلکه مانند نفس، واجد حیاتی ذاتی بوده، حیوانی است متوسط بین حیوان عقلی و حسی؛ و در آخرت طبق صورت اعمال و نیات افراد محشور می‌شود. بنابراین، آنچه در آخرت محشور می‌شود همین بدن موجود در باطن انسان دنیوی است که در قیامت برای محاسبه اعمال، ثواب و عقاب حاضر است. (همان: 288)

دو. حشر بدن مثالی صادر از قوه خیال

براساس این دیدگاه، نفس در تکامل جوهری به مرحله‌ای می‌رسد که از بدن دنیوی بی‌نیاز شده و بعد از متلاشی شدن قالب مادی، همچنان باقی می‌ماند و مرگ هیچ‌گونه خلل به ذات و ادراکات آن وارد نمی‌سازد، (صدرالمتألهین، 1361: 248) و به دلیل تکاملی که یافته است، بازگشت به بدن دنیوی برایش محال می‌گردد. ازاین‌رو، متناسب با شدت وجودی و ملکاتی که کسب کرده است، قالبی مثالی برای خود ایجاد می‌کند. (همو، 1379: 9 / 18 و 19) بنابراین، ملازم هر جوهر مفارق نفسانی، شبح مثالی است که برحسب ملکات، اخلاق و هیئت‌های نفسانی‌اش از آن نشأت می‌گیرد. (همو، 1380: 446) نتیجه اینکه محشور در آخرت، بدنی غیرمادی و محصول قوه تخیل انسان است، که مثل بدن دنیوی است نه عین آن، بشخصه. (همو، 1366: 4 / 398)

ملاصدرا منشأ و خاستگاه بدن مثالی را بدن دنیوی فناشونده دانسته، می‌گوید: بدن مثالی اخروی از این بدن داثر دنیوی که بعد از مرگ در قبر دفن می‌شود، برانگیخته خواهد شد. (همان) ایشان مواد این بدن را هم تصورات باطنی، و هم تأملات نفسانی دانسته، می‌گوید: مواد اشخاص اخروی عبارت است از تصورات باطنی و تاملات نفسانی. چون دار آخرت از جنس این جهان نیست. (همو، 1385: 198)

ملاصدرا در تأیید و اثبات نظر خود به حدیثی از پیامبر اکرم| استناد می‌کند که آن حضرت می‌فرمایند: خداوند نشئه آخرت را بر بن دنبالچه سرین (عجب الذنب) که از این دنیا باقی می‌ماند، آغاز می‌کند. (ابوداوود السجستانی، 1410: 10 / 243) ایشان بیان می‌کند که پس از جدایی روح از بدن عنصری، امر ضعیف‌الوجودی از این بدن همراه آن باقی می‌ماند که در حدیث از آن به «عُجب الذَنَب» به‌معنای دنباله دم، تعبیر شده است (صدرالمتألهین، 1346: 275) که علما در تبیین آن اختلاف دارند؛ برخی آن را همان اجزای اصلی دانسته و برخی آن را ماده مشترک نخستینی می‌دانند که حکما آن را هیولی نامیده‌اند، برخی آن را مرتبه عقل هیولانی دانسته‌اند.

ابوحامد غزالی آن را همان نفس دانسته است که نشئه آخرت برآن قرار دارد. ابویزید وقواقی آن را جوهر فرد دانسته که از این نشئه باقی می‌ماند و تغییر نمی‌یابد؛ و به‌نظر ابن‌عربی همان ماهیت است که عین ثابت انسان نامیده می‌شود. (صدرالمتألهین، 1384: 778) هرچند ملاصدرا آرای مزبور را حق واقعی ندانسته، باطل و بی‌وجه هم ندانسته است. وی معتقد است، هریک از این آرا را می‌توان به‌نحوی توجیه کرد.

ولی، درعین‌حال، نظر حق و قابل اثبات برهانی‌ای وجود دارد که با طرح آن، دیگر جایی برای آراء مزبور نخواهد بود. براساس نظر حق، مقصود از «عجب الذنب » قوه خیال  است (همو، 1380: 257) این قوه استقلال وجودی داشته، بعد از بدن باقی می‌ماند و نیاز آن به بدن مادی در ابتدای هستی است، نه در بقا. (همو، 1379: 9 / 219)

بنابراین، جوهر متخیل حساس انسانی که بعد از مرگ طبیعی، باقی می‌ماند (همو، 1385: 180) همراه با نفس، بدن و جهان طبیعی را ترک‌کرده، معیت و همراهی آن‌دو (قوه خیال ـ که صورت‌های جسمانی را ادراک می‌کند ـ با نفس) موجب می‌شود که نفس صورت‌های جسمانی را بدون مزاحمت حواس و دیگر نیروهای بدن مشاهده نماید؛ این مشاهده از مشاهده حواس قوی‌تر است. (همو، 1364: 77)

درنتیجه، انسان ذات جسمانی خود را، آن‌طورکه در زندگی بدنی و حسی احساس کرد، تصوّر می‌نماید؛ همچنان‌که نفس، بدن خود را در خواب تصور می‌کند (همو، 1379: 9 / 221) با توجه به اینکه تخیل در عالم غیرمادی، نفس وجود عینی، و عین تحصل خارجی است، هر آنچه بر وجود عینی مترتب می‌شود بر تخیل هم، به‌سبب صفای موضوع و قابل، به‌وجهی اقوی و اشدّ مترتب می‌گردد. (همو، 1380: 527)

بنابراین، موقع حشر و بعث، خیالِ باقی مانده بعد از مرگ، بدن دنیوی خود را تخیل کرده، بدنی مطابق با بدن دنیوی، بلکه قوی‌تر و شدیدتر از آن، صادر می‌شود. چون نیروی خیالی، هر اندازه به‌لحاظ قوه شدیدتر و به‌لحاظ جوهر قوی‌تر باشد، و رجوعش به ذات بیشتر و توجهش به شواغل بدنی و به‌کار بردن قواهای متحرکش کمتر باشد، صورت‌های متمثل آن به‌لحاظ ظهور، تمام‌تر و دارای وجود قوی‌تری خواهند بود. (همو، 1361: 238) درنتیجه، اگر نفس از سعدا باشد بر بدنی سوار می‌شود که شایسته بهشت و لذت‌های آن، و اگر از اشقیای مجرم باشد، سوار بدنی شایسته آتش و الم‌های آن می‌گردد.

نورانی یا ظلمانی‌بودن بدن‌های اخروی به نورانی یا ظلمانی‌بودن نفس بستگی دارد. چون به‌منزلة سایه و پرتوی از نفس‌اند. (همان: 258) اعضا و جوارح بدن اخروی با آن متناسب بوده، همانند چشم و گوش بدن دنیوی نیست که با پوسیدن بدن از بین می‌روند. چشم و گوش اخروی انسان در آخرت باقی می‌مانند. زیرا نتیجهِ نور معرفت بوده، از لوازم حیات نشئه ثانی و قائم به روح است؛ و در بدن مکتسب اخروی ظاهر می‌شود. (صدرالمتألهین، 1340: 1 / 36)

حدوث بدن‌های خیالی اخروی و فاعل آنها

ملاصدرا در تبیین کیفیت صدور بدن‌های خیالی اخروی و فاعل آنها دو نظر ارائه کرده است؛ ایشان در برخی از آثار خود، فاعل این بدن‌ها را نفس دانسته و بیان می‌کند که: بدن‌های اخروی مانند سایه، شبیه بدن دنیوی و پرتوهای مثالی‌اند که از نفس به‌مجرد جهات فاعلی، بدون دخالت جهات قابلی صادر می‌شوند؛ و نسبت به نفس وجود ظلی دارند. (همو، 1380: 461) ازاین‌رو، در قیامت بدن اخروی به تبعیت نفس و به دلیل فاعلیت و خلاقیت نفس، موجود می‌شود. (همو، 1346: 270)

ایشان در برخی دیگر از آثار خود، صدور بدن‌های اخروی را به عالم امر و اراده الهی نسبت داده و می‌گوید: در قیامت انشای بدن اخروی از قبیل اسباب ارضی و انفعالات مادی و از طریق استکمالات عنصری و انقلابات هیولوی نیست. بلکه تمامی بدن‌ها، صورت‌ها و شکل‌های اخروی به‌صورت دفعی از عالم امر نشأت می‌گیرند؛ و برحسب اراده الهی که عالم امر از آن منبعث می‌شود، صورت بدن‌هایی مناسب با اخلاق و صفات هر نفس نیز، حادث می‌شود. (همو، 1366: 5 / 400)

تفاوت‌های بدن اخروی با بدن دنیوی

از دیدگاه ملاصدرا به‌رغم اینکه بدن اخروی حاصل تکامل بدن دنیوی بوده، (همو، 1384: 600) بین آن‌دو شباهت‌هایی وجود دارد، تفاوت‌هایی نیز با هم دارند (همو، 1361: 251) که وی در آثار متعدد خود  به آنها اشاره کرده است. اکنون به تبیین برخی از این تفاوت‌ها می‌پردازیم. 1. تفاوت درتعامل با نفوس: در این عالم، نفس از بدن نشأت می‌گیرد؛ مانند نشأت‌گیری شعله از فتیله به‌واسطه روح که همانند دود است.

ولی در آخرت، بدن از نفس برحسب نیات و اعتقاداتش نشأت می‌گیرد. بنابراین، این دو وجود در دو نشئه، رابطه عکس دارند. (همو، 1366: 5 / 400) ازاین‌رو، اجساد این عالم به‌جهت امکان و استعداد، قابل نفوس خویش، و نفوس اهل آخرت به‌جهت استیجاب و التزام، فاعل اجساد خویش‌اند. پس در اینجا ابدان برحسب فزونی استعدادات خود به مرز نفوس بالا می‌روند و در آخرت، نفوس، پایین آمده، از آنها ابدان صورت می‌یابند. (همو، 1384: 772)

2. تفاوت در عینیت با نفوس: با توجه به اینکه صورت عقلیه با عاقل، و صورت محسوسه با حس‌کننده متحد است، بدن‌های اخروی، برخلاف بدن‌های دنیوی عین نفوس‌اند. (همو، 1379: 9 / 184) 3. تفاوت در لوازم و خصوصیات: بسیاری از لوازم و خصوصیات بدن‌های دنیوی از بدن‌های اخروی سلب شده است. (همو، 1380: 552) زیرا بدن اخروی برای روح مانند سایه یا شبحی است که در آینه دیده می‌شود. (همو، 1346: 280) 4. تفاوت در تعداد: تعداد ابدان اخروی همانند تعداد نفوس، در عالم آخرت نامتناهی‌اند. زیرا، برخلاف عالم دنیا در عالم آخرت، به علت عدم تضایق و تزاحم و عدم تداخل و مباینت و مسامته وجود غیرمتناهی ممتنع نیست. (همان: 267)

5. تفاوت در ادراک: امور مربوط به بدن دنیوی و کارهای مربوط به این جهان، روح را مشغول، و از ادراک شایسته خود غافل می‌کند، درحالی‌که، بدن اخروی، روح را اگر شقی باشد از ادراک دردها و اگر سعید و خوشبخت باشد از ادراک لذت‌های اخروی غافل و مشغول نمی‌کند. (صدرالمتألهین، 1366: 6 / 238)

6. تفاوت در ثبات: بدن‌های اخروی، برخلاف بدن‌های دنیوی که هرآن در حال استحاله، فساد و تباهی‌اند، مانند سایه، از لوازم روح، و مانند عکس و مثال برای آن‌اند. (همو، 1380: 552) ازاین‌رو، همانند روح ثبات و بقا دارند. 7. تفاوت در شرافت قوه و فعل: در این عالم، فعل از قوه، و در آخرت، قوه از فعل شریف‌تر است. چون عالم آخرت محل ظهور نتایج اعمال و انعکاس آن است. (همو، 1346: 269)

8. تفاوت در حدوث: پدید آمدن ابدان این جهانی تدریجی است و انجام وجودشان متفاوت از آغاز وجودشان است. ولی حدوث ابدان آن‌جهانی، دفعی و یک‌جا بوده، آغاز و انجامشان یکسان است. (همو، 1384: 772) 9. تفاوت در نوع حیات: ابدان و اجسام اخروی حی بالذات‌اند. درحالی‌که اجسام و ابدان دنیوی جواهری ذاتاً مرده و مظلم بوده، حیات عارضی دارند. (همو، 1379: 9 / 184) 10. تفاوت در شمول روح: بعضی از اجساد دنیوی دارای روح و حیات‌اند؛ درحالی‌که تمامی اجساد و ابدان در آخرت صاحب روح و حیات‌اند. (همو، 1361: 251)

شبهات بدن اخروی و پاسخ ملاصدرا

ملاصدرا منشاءی همه شبهات مطرح‌شده درباره معاد جسمانی و روحانی و حشر ابدان اخروی را جهل و ناآگاهی دانسته، معتقد است، پس از بیان اصول و مقدمات و پی‌ریزی ارکان محکم، دیگر جایی برای شبهه‌ای باقی نمانده، با تدبر در آنها تمامی شبهات حل خواهد شد؛ مگر برای انسان‌های ناآگاه، جاهل و بیمار.

بنابراین، از دیدگاه ملاصدرا هرکس از ابتدا تا انتهای اصول و مقدمات مزبور را یادآور شده، با ادراک صحیح، طبع سلیم و نظر ثاقب و فهم دقیق در آن دقت و تدبّر کند، حقیقت معاد جسمانی و رجوع انسان، با هر دو جزئش، بر وی روشن شده، تمامی شبهات منکرین و ردکنندگان حق و معاندین در امر اثبات معادین، حل خواهد شد. (صدرالمتألهین، 1366: 5 / 382)

مگر برای کسانی‌که با حق عناد داشته، و به قلب آنها مهر زده باشند؛ که اصول و مقدمات مزبور اثری برای آنها نخواهد داشت. (همان: 383)

ملاصدرا ضمن اطمینان به صحت ادعای خود می‌گوید، اگر ترس از طولانی‌شدن بحث و ملالت خاطر نبود، یک‌به‌یک، به تمامی شبهات مطرح‌شده اشاره کرده، و به آنها پاسخ می‌داد. (صدرالمتألهین، 1366: 5 / 382) وی در آثار خود، به تعدادی از شبهات اشاره و به آنها پاسخ می‌دهد که در ادامه به‌اقتضا، تعدادی از آنها را بیان می‌کنیم.

یک. شبهه اول

مهم‌ترین مسئله‌ای که مردم را از اعتقاد به معاد باز می‌دارد این است که بعد از خروج نفس از این عالم و جداشدن از بدن عنصری عاریتی بازگشت دوباره برای تدبیر این بدن محال است، مگر بعد از حرکات فلکی و تغییرات کیفی مادی و انفعالات هیولوی، که این امور، با حدوث دفعی بدن‌ها در روز قیامت منافات دارد. (همو، 1379: 5 / 399)

پاسخ شبهه

ملاصدرا با استناد به آیه «جز این نیست که کار و شأن او این است هنگامی‌که وجود چیزی را بخواهد به او می‌گوید: باش پس می‌باشد»، (یس / 82) معتقد است، انشاء بدن اخروی مانند اسباب ارضی و انفعالات مادی و از طریق استکمالات عنصری و انقلاب‌های هیولوی نیست. بلکه تمامی بدن‌ها، صور و اشکال اخروی از عالم اعلی، برحسب اراده الهی، که عالمِ امر از آن منبعث می‌شود، نشأت می‌گیرد. ازاین‌رو، وجودات دفعی و بدن‌های مکتسب هر نفس که با اخلاق و صفاتش تناسب دارد، از عالم اعلی حادث می‌گردد. بنابراین، تعلق نفس به بدن‌های اخروی، همانند تعلق آن به بدن‌های دنیوی نیست. خداوند از اختراع چیزی بدون وساطت ماده جسمانی با عنوان «امر» و «قول» تعبیر می‌کند. (همو، 1366: 5 / 400)

دو. شبهه دوم

گروهی با استناد به استدلال حکما در ابطال تناسخ بیان داشته‌اند، همان ادله بر تعلق نفوس به ابدان اخروی نیز جاری است. بنابراین آن نیز، مثل تناسخ محال و باطل خواهد بود. توضیح اینکه بدن اخروی وقتی آماده تعلق نفس می‌شود، نفس مدبره جدید ازطرف واهب، بر او افاضه می‌گردد؛ و وقتی نفس منتقله از دنیا هم به آن تعلق ‌گیرد، تعلق دو نفس به یک بدن لازم می‌آید، که ممتنع و باطل است. پس جواب شما هرچیز باشد، همان جواب در اشکال تناسخ نیز خواهد آمد. (همو، 1380: 446)

پاسخ شبهه

ملاصدرا پاسخ بعضی از علمای اسلام، مانند غزالی که معتقداند نفس به ماده اولیة باقی‌مانده از بدن تعلق می‌گیرد را نپذیرفته، معتقد شده است، شبهه مزبور به‌وجه عرشی قابل دفع است؛ (صدرالمتألهین، 1375 :26) و سرّ آن در تفاوت بدن دنیوی و اخروی و نحوه تعلق روح به بدن، نهفته است.

ایشان در تبیین پاسخ خود با اشاره به تفاوت بدن دنیوی و اخروی می‌گوید:

بدن‌های مادی دنیوی دارای وجود استعدادی بوده، با حرکت تدریجی به‌سوی کمال خود در حرکت‌اند؛ و نفوس هم که از این بدن‌ها حادث می‌گردند، به بدن محتاج‌اند. درحالی‌که وجود استعدادی و تکون بدن‌های اخروی به سبب استعداد مواد و حرکت‌ها و آمادگی‌های تدریجی نبوده، همانند سایه از لوازم این نفوس، و فائض به ابداع حق اول‌اند که لازمه هر جوهر نفسانی مفارق شبح مثالی است که به‌حسب ملکات و اخلاق و هیئت‌های نفسانی‌اش، بدون مدخلیت استعداد محرکات مواد از آن نشأت می‌گیرند. ازاین‌رو، وجود بدن اخروی، مقدم بر نفس نبوده، آن‌دو به‌لحاظ وجودی معیت دارند، مانند معیت سایه و شخص که تقدمی در آن مطرح نبوده، رابطه آنها تبعیت و لزوم است؛ و قیاس بدن‌های اخروی با نفوس هم، بدین نحو است. (همو، 1379: 9 / 31)

سه. شبهه سوم

نصوص قرآنی دلالت دارد که بدن اخروی هر انسانی، بعینه، همان بدن دنیوی اوست. (همو، 1380: 447)

پاسخ شبهه

عینیت بدن اخروی و دنیوی که نصوص قرآنی بدان اشاره دارد، امری صحیح و مقبول است. ولی این عینیت از حیث صورت است، نه از حیث ماده، کیفیت، مقدار و سایر عوارض مادی. (همو، 1380: 447) توضیح اینکه، بدن مادی، هرآن، در حال تغییر و تحول است، و با توجه به اینکه تمامیت شیء، به ‌صورت آن است، نه به ماده‌اش، تبدل دائمی بدن مادی انسان آسیبی به تشخص انسان نمی‌زند. چون صورت نفسانی او که هویتش را حفظ می‌کند، ثابت است.

بنابراین، احادیثی که بر عدم عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی دلالت دارند، ازجمله اینکه اهل بهشت به‌صورت جوانانی سی‌ساله محشور می‌شوند و دندان کافر مثل کوه احد خواهد بود، این عدم عینیت، به جنبه شکل، مقدار و ... اشاره دارد. درحالی‌که، جهت وحدت و عینیت آن دوبدن، به‌واسطه نفس ناطقه و نوعی ماده حفظ می‌شود. (همو، 1379: 9 / 36و37)

چهار. شبهه چهارم

در معاد، باز کشت اجسام و ابدان دنیوی، بعینه، مستلزم اعاده معدوم خواهد بود. درحالی‌که اعاده معدوم، اساسی ندارد. (همو، 1361: 255)

پاسخ شبهه

ملاصدرا پاسخ مشهور متکلمین را که معتقداند: «ماده و اعضای اصلیه از بین نرفته و معدوم نمی‌شوند، بلکه جاودان باقی می‌مانند، به همین خاطر اعاده‌ای مطرح نمی‌باشد»، پاسخ قانع‌کننده‌ای ندانسته، در رد آن می‌گوید: «ماده امری است درنهایت ابهام، درحالی‌که، حقیقت هرچیز و تعیّن آن به ‌صورت آن است، نه به ماده‌اش. (همان) صورت همیشه ثابت بوده، فساد و عدم برایش متصور نیست تا اینکه اعاده‌ای مطرح شود. ایشان همچنین با بیان اینکه حقیقت معاد عبارت است از تجدد احوالِ امر ثابتی به‌نام نفس، به ردّ شبهه اعاده معدوم می‌پردازد. (صدرالمتألهین، 1346 :270)

نتیجه

ملاصدرا در تبیین حدوث بدن‌های اخروی، به شش تا دوازده اصل، در آثار متعدد خود، اشاره داشته و از آنها نتیجه گرفته است که، مجموع نفس و بدن بعینه بازمی‌گردند؛ و این عینیت از تمام جهات نیست، چون خصوصیات بدن به‌لحاظ نحوه وجود و مقدار، وضع و سایر امور، تبدل یافته، بقای نفس موجب می‌شود، این تبدّل به بقای شخصی بدن ضرر نرساند.

بدن اخروی، مرتبه کمال بدن دنیوی است که از لوازم نفس شمرده شده، و محسوس به حواس ظاهری آخرتی است. این بدن بسیط و نورانی، فنا و مرگ نداشته، با اخلاق و ملکات نفوس تناسب دارد. ملاصدرا کیفیت حشر بدن اخروی را به دو شیوه متفاوت تبیین کرده است. وی در برخی از آثار، به حشر همین بدن دنیوی بعینه و بشخصه، ولی با ماده‌ای مبهم، اشاره کرده است؛ و در برخی آثار دیگر، به معاد بدن مثالی صادر از قوه خیال معتقد شده است.

وی، شبهات مطرح‌شده درباره حشر بدن‌های اخروی را، ناشی از جهل و ناآگاهی دانسته و معتقد شده است، هرکس با طبع سلیم، در اصول و مقدماتی که بیان کرده است، تدبر نماید، همه شبهات برایش حل خواهد شد؛ مگر اینکه عمداً لجاجت کند.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. آشتیانی، سیدجلال‌الدین، 1381، شرح زادالمسافرین ملاصدرا، قم، بوستان کتاب، چ سوم.

3. ابوداود السجستانی، سلیمان بن اشعث، 1410 ق، سنن ابوداود، تحقیق محمد محی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر.

4. خواجه طوسی، محمد بن محمد، 1379 ق، شرح اشارات و تنبیهات، جزء سوم، تهران، مطبعه حیدری.

5. سبحانی، جعفر، 1385، معاد‌شناسی، ترجمه علی شیروانی، بی‌جا، دارالفکر.

6. سجادی، سیدجعفر، 1379، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران، سازمان چاپ و انتشارات.

7. صدرالمتألهین شیرازی، محمد بن ابراهیم (ملا صدرا)، 1385، اسرارالایات، تحقیق سیدمحمد موسوی، تهران، حکمت، چ اول.

8.  1378، اجوبة المسائل العویصة، تصحیح عبدالله شکیبا، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول.

9.  1366، تفسیر القرآن الکریم، ج 1، 4، 5 و 6، قم، بیدار.

10.  1379، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج 1، 2، 5 و 9، قم، مصطفوی.

11.  1340، رساله‌های فارسی صدرا (رساله سه اصل)، تصحیح سیدحسین نصر، ج 1، تهران، انتشارات دانشکده علوم معقول و منقول.

12.  1375، رساله شواهد الربوبیة، مجموعه رسائل فلسفی ملاصدرا، تحقیق حامد ناجی، تهران، حکمت، چ اول.

13.  1381، زادالمسافرین، تحقیق جلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چ سوم.

14.  1346، الشواهد الربوبیة، تصحیح و تعلیق جلال‌الدین آشتیانی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد.

15.  1361، عرشیه، تصحیح و ترجمه غلامحسین آهنی، بی‌جا، مولی.

16.  1380، المبداء والمعاد، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

17.  1364، المظاهر الالهیه، ترجمه سیدحمید طبیبیان، تهران، چاپخانه سپهر، چ اول.

18.  1384، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوی، بی‌جا، چاپخانه ایران مصور، چ اول.

19. طباطبایی، محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

20. الفضلی، عبدالهادی، 1420 ق، دروس فی فقه الامامیه، بیروت، مؤسسه ام القری.

21. مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بیروت، مؤسسه الوفاء.

22. مصباح یزدی، محمدتقی، 1379، آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چ اول.

23. مکارم شیرازی، ناصر، 1374، پیام قرآن، ج 5، قم، نسل جوان، چ دوم.

عباس فنی‌اصل

فصلنامه اندیشه نوین - شماره 25

برچسب ها بدن اُخروی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • روز شمارمحرم
    روزشمار محرم عاشورا
    ساعت وتاریخ سایت
    تاریخ روز
    وضعیت یاهو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 65
  • بازدید سال : 367
  • بازدید کلی : 20,991
  • روز شمار فاطمیه
    روزشمار فاطمیه
    روز شمار عید قدیر
    روزشمار غدیر
    زیارت آنلاین
    پخش زنده حرم